Fun city
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 تير 1394برچسب:, توسط Wilson |

 ♫♫♫

دوباره کنار آب زیر ستاره هاییم
خوشحال از این که تو بهترین سه ماه سالیم
تنها مشکل اینه که تحت فشار خوابیم
همه چی عالیه ولی اگه بذاره پاییز

 

چرا میره جلو عقربه هی
متنفرم از ته دل
من از اول مهر
میخوام م*ست شم بکنم خدا رو نگاه
اینقدر بکشم تا که بدم ششا رو ب گـ*ا
چون من هیدنم ایده میدم دیوونم
پس شب بمون پیشم تنها نشو
چون که میدونم دوست داری این اخلاقمو
توو من توی تخت روی هم روی بنگ
عود و شمع با نور کم
فردا رو بی خیال تا هست امروز
من و تو و دوست خوبمون گری گوس
به هر حال هر سال برگا رنگ می گیرن
یه چند ماه سبز آخر با زرد میمیرن
تابستون رفت و سرما تنمو افتاده کرد
توی خماری و صبر عین معتاد کرک
ولی زیر گریه ی پاییز خیس نمیشیم
زمستونم سوییس نریم میریم پیست دیزین
بهارم که هوا ابر فقط بوی خوب داره
که داره به ما میگه تابستون تو راهه ولی

تابستون کوتاهه
ما تا میتونیم پیش هم می مونیم
دوستای صمیمی کارای قدیمی اینجا ما همینیم

مادمازل با شینل
آب میشی مثل کارامل
فلسفه دنیا دو روزه
هر شبش کُنیاکو دوده
اون دختره همبازیمه
هرجا میره برنامه برف بازیه
چند ماهیه میدونه شب با کیه
هه ، من برم اونم تنها میشه
فکرش منم و تو لیوان ود*کا
امشب میخواد لایوین لا ویدا لوکا
وید و کوکا تا به نصفه شب زدن
تموم میشه با یه چشم به هم زدن
ولی اگه خورشید نره
تا آخر عمر اینجا خوش میگذره
پس تا روزی که نیان برگای خیس
زندگی میکنیم انگار فردایی نیست

حس میکنیم سـ*کسی شدیم
روی موج های مکزیکوییم
لم دادیم روی شن های ساحل
دریا رو میبینم تو اون چشای زاغت
میگم اووو لا لا
برم قربون اون پاها
ته شهریوره لیکوره زرد آلو
میخوریم و می کنیم و میکنیم برف پارو
عشقم اینه زندگیمون
میخوام قر بدی روم در گوشم بگی ** خوار زندگیمون
میاد روزی که
دو تایی میمونیم خمار یه بوس دیگه
تا ونوس میره صدای تابستون
وقتی پام زیر سرت جای بالش بود
ولی نه ما دیگه هرچی بگیم بهانست
آسمونمون آبی مثل مدیترانس
مثل مدیترانس

تابستون کوتاهه ما تا میتونیم پیش هم می مونیم
دوستای صمیمی کارای قدیمی
تابستون کوتاهه ما تا میتونیم پیش هم می مونیم
دوستای صمیمی کارای قدیمی اینجا ما همینیم

کاشکی دنیا یادش بره ما رو
نبینیم طلوع آفتابو…

نگاها رو من و تو بود عین عروسی
همه تو کف عین جکوزی
تو میگرفتی دستت هرمس
منم کفش و کمر و کلام سبز و قرمز
هر روز میدیدم 7 صبحو بات
تنت نرم و رنگ شکلات
نمیکردمت از بدنم جدا
تن تو بود گرم تر از سونا
برگا همه ریختن ولی شاخه هست
کم کم باید بارو بست
باید برگردیم خونه هامون ساک به دست
چیزی که مونده یه خاطرس
الان بغلت کنم بینمون کاپشنه
کاش بشه برفا زود تر آب بشه
چون من رو فکرم دم ساحله
باید 9 ماه وایسم عین زن حامله

من همین جا می مونم
این همه روز میگذره زود
دور همیم این همه دوست
من تا بشه میچوقم
این همه روز میگذره زود
زاخار بهم بگو چی کمه توش

تابستون کوتاهه ما تا میتونیم پیش هم می مونیم
این همه روز میگذره زود
دوستای صمیمی کارای قدیمی اینجا ما همینیم
این همه روز میگذره زود
دور همیم این همه دوست
تابستون کوتاهه ما تا میتونیم پیش هم می مونیم
دوستای صمیمی کارای قدیمی اینجا ما همینیم



نظرات شما عزیزان:

zhra
ساعت17:10---22 تير 1398
چرادفکر کردی ادم باید بشینه ی همچین چیزی رو بخونه

سحرر
ساعت23:50---21 آذر 1394
مچکـر

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.